معرفی سریال خانه کاغذی (Money Heist) – بخش اول

معرفی سریال سرقت پول (Money Heist)

معرفی سریال خانه کاغذی (Money Heist)

 فرار از دریچه مخفی هوش بازیگری

سالوادور دالی بود که به همراه لوئیس بونوئل از رویاهاشان فیلم سگ اندلسی را ساختند. فیلمی سوررئال از رویاها. خواب‌ها و رویاهایی که برتر از واقعیت جاری است. فرار از واقعیت رنج آور و خون آلود جنگ جهانی و پناه جستن به خواب و خوابیدن. 《و پنداری که ما با خواب به دردهای قلب و هزاران آسیب طبیعی که نصیب تن آدمی است پایان می‌دهیم.》ماسک سالوادور دالی در سریال سرقت پول تبدیل شده است به نماد سریال. جایگاه این نقاش اسپانیایی در این فیلم  انگار پاسخ به رویاهای جذاب دزدی پروفسور_ نویسنده است به عدم رخدادنش در زندگی جاری. دزدی برای محقق شدن رویای یک زندگی بی مشکل. در این فیلم تنها هدف نیست که رویاگون است. شگرد‌ها و نقشه‌های جذاب پروفسور نیز رویاگون است. آن‌ها از مسیر هم لذت می‌برند.
وقتی بخش اول فصل یکم سریال را می‌بینم چند بازیگر جلوه ویژه‌ای دارد. اما این سوال پیش می‌آید این بازی‌ها کدامشان واقعا جلوه دارند و کدامشان جلوه به نظر می‌رسند؟ همه ما می‌دانیم نسبت سریال و سینمایی مانند نسبت رمان و داستان کوتاه است. فیلمساز وقت بیشتری دارد که کاراکتر‌هایش را پرداخت کند. برای همین است که اغلب موارد کاراکتر‌های سریال ماندگار می‌شوند. خب هنگامی که بازیگر از متریال بیشتری می‌تواند استفاده کند می‌تواند بازی بهتری ارائه دهد. شناخت کاراکتر و تحلیل درست قدم اول برای رسیدن به نقش است. مسئله دیگر که در سریال بیشتر از سینمایی اهمیت می‌یابد و در آن ملموس‌تر است مسئله تحول شخصیت است. تغییر ذره به ذره و قانع کننده. کاراکتر محبوب والتر وایت در سریال برکینگ بد و کاراکتر لستر در سریال فارگو نمونه‌های موفق تحولند. در این نوشتار سعی برآن است  بازی بازیگران اصلی این سریال را زیر ذره‌بین ببریم.

پروفسور

شاید در برخورد اول با این کاراکتر با خود بگوییم، نه نشد این که کلیشه‌ است یک آدم باهوش و عینکی با کت و شلوارش می‌خواهد دزدان را جمع کند و کاری خارق العاده و به اصلاح خفن انجام دهد. آری درست است این آدم به جز دزدی خلاف قوانین اجتماعی دیگر عمل نمی‌کند و مخالف خونریزی است. اما این هم که کلیشه است. او تیپیکال شناخته شده یک کاراکتر خفن و جذاب است. اما این  برخورد در ابتدا رخ می‌دهد. آلوارو مورته (Alvaro Morte) مانند کاراکترش باهوش است. او به همراهی کارگردان توانسته است از کلیشه‌ها در قالب کلیشه‌ای کاراکتر بگریزد. او با اینکه به همه چیز فکر کرده و همه چیز را آماده کرده است اما با چشمان پرتنشش و حرکت دستان و بدن جمع و در خود فرو رفته‌اش به ما اضطراب و استرس و عدم اعتماد به خود را  القا می‌کند.
 سوسن تسلیمی بازیگر درخشان تاریخ تئاتر و سینمای ایران می‌گوید: 《یک کاراکتر مهربان را نباید مهربان بازی کرد. چون ما قرار است یک انسان را بازی کنیم و یک انسان ابعاد متفاوتی دارد.》با اینکه پروفسور همه چیز را تدراک دیده است اما نمی‌تواند مطمئن باشد که همه چیز همانطور که انتظار می‌رود انجام شود.  او همش اضطراب دارد. او یک انسان را به نمایش می‌گذارد نه یک خدا.
به صحنه‌های ملاقات‌ با راکل دقت کنید. جایی که او متاثر می‌شود وقتی که راکل دارد با او درد دل می‌کند. شما قرار است در بازی، بازی کنید. نمایش دهید. اتفاقی که در زندگی عادی همه‌مان رخ می‌دهد. ما هنگامی که در حال نمایش دادن یا ادا درآوردن برای هم دیگر هستیم باید طوری اینکار را بکنیم که طرف مقابل بو نبرد. پس طبیعی و درست است که پروفسور در صحنه‌هایی که خواهان جلب اعتماد راکل است بازی بی نقصی ارائه دهد. فکر کنید آلوارو مورته با لحنی مخصوص دیالوگ‌هایش را می‌آراست تا مخاطب بفهمد که او دارد اینجا نقش بازی می‌کند و در بازیش اغراق میکرد. مگر راکل احمق است؟ اصولا هنگامی بازی باورپذیر است که انسانی باشد. هر انسان هم منحصر بفرد است‌‌. برای رسیدن به چنین بازی‌ای باید از کلیشه‌ها گریخت‌. یکی از این تمهیدات دقیقا کاری است که پروفسور انجامش می‌دهد. همین باعث می‌شود او به نظر نگارنده دقیق‌ترین بازی را داشته باشد.

برلین

پدرو آلنسو (Pedro Alonso) در نقش برلین مانند دیوار برلین نفوذ ناپذیر عمل می‌کند. کاراکتری که عاشق تاثیرگذاشتن بر دیگران است. آلنسو انتخاب درستی برای این کاراکتر است. قد بلند، صدایی نافذ و میمیک مناسب. این کاراکتر نیز بوی کلیشه می‌دهد و نماینده شخصیت تیپیکال سایکو (روانی) در کنار شخصیت باهوش قصه است. اما با این حال از پس این نقش برآمده است. او تیک‌های عصبی‌ای دارد مانند دست کشیدن روی لب و خاراندن صورت که با امتناع از آن استفاده می‌کند. ما او را برعکس کاراکتری آرام با کوچکترین حرکات و نرم‌ترین حالات می‌بینیم‌. او به شدت در بازی‌اش در پی پوشاندن این تیک‌هایش است. جالب است او هم از تمهیدی مشابه استفاده می‌کند. برای باورپذیر کردن کارکترش تیپ سایکو را با آرامش و با وقار بازی می‌کند. این رویکردش نتیجه را هولناک‌تر می‌کند. او با آرامشش ترسناک‌تر و رازآلود به نظر می‌آید. شاید بتوان تاثیر برلین را در فیلم در لحظه‌ای از فیلم خلاصه کرد. صحنه‌ای که نزدیک زن حامله می‌شود و می‌خواهد او را آرام کند را به یاد بیاورید‌.

توکیو

اورسولا کوربیرو (Ursula Corbero) نقش توکیو را کلیشه‌ای بازی می‌کند. این کاراکتر هم مانند دیگر کاراکتر‌ها اصلی این فیلم کلیشه‌ای هستند. اما فرق این بازیگر با دیگران در این است که او نتوانسته است از شر کلیشه‌های نقشش خلاص شود. او نقش را همانطور که هست بازی می‌کند. او به عنوان یک طرف رابطه عاشقانه سریال که قرار است دختر جذاب و خشن فیلم باشد دقیقا همان است که هست. با نگاه‌ها و چشمانی که قرار است جذاب باشد اما با تاکید بر همین جذابیت در ایفای نقش شکست می‌خورد. بازی او بیشتر نمایشگری است. او یک شرور جذاب را با اولین انتخاب‌هایی که به ذهن می‌رسد ایفا می‌کند. در یکی از سایت‌های خارجی نقد فیلم نویسنده می‌گوید: 《برخی بازی‌ها واقعا بد است مثلا توکیو فقط به ما نگاه می‌کند ولی می‌توانیم امیدوارم باشیم که این به خاطر کارگردانی ضعیف سریال است.》بازی توکیو از آن دسته از بازیهایی است که به نظر می‌رسد جلوه‌ای دارد. بازی او سراسر کلیشه است.

مسکو و دیگران

مسکو (Paco Tous) و پسرش دنور (Jaine Lorente) یک رابطه خانوادگی را بین دزدان نمایندگی می‌کنند. پاکو توس بازیگر خوبی است. بازی او در صحنه مواجه شدنش با پسرش که یکی از گروگان‌ها را کشته است بازی قابل توجهی است. بازی‌ای که حاصل تکنیک و سبک درونی است. احتمالا بخاطر سن بالاتر او نسبت به بقیه است که باعث می‌شود بازی او پخته‌تر به نظر آید. خائیمه لورنته (Jaine Lorente) نیز در کل بخش اول بازی نسبتا قابل قبولی دارد.
در کل فیلم صحنه‌هایی وجود دارد که کاراکتر از گذشته مه‌آلود و غمگین خود می‌گوید. یکی از کارآمدترین تکنیک‌هایی که به بازیگر یاری می‌رساند که این صحنه‌ها را دربیاورد، تکنیک حافظه عاطفی لی استراسبرگ است. بازیگر با مراجعه به مخزن خاطراتش که با استفاده از حواس پنجگانه‌اش ذخیره شده است سعی می‌کند صحنه را طبیعی بازی کند. درگذشته کسی را از دست داده‌اید و بوی اسپند در هوای آن محیط پخش شده بود. در هنگام استفاده از این تکنیک بوی آن اسپند را به خاطر می‌آورید و بعد حال و هوای آن روز را و بعد یادتان می‌آید آن فرد را از دست داده‌اید. شما دیالوگ متن را می‌گویید اما در اصل شما خود و خاطره حزن‌انگیزتان را بازگو می‌کنید.
دو تا از صحنه‌های خوب، پیرو سطر‌های قبلی، یکی بازگویی نایروبی (Alba Flores) برای توکیو است که به خوبی از پس آن برآمده است و دیگری درد دل راکل با پروفسور است.  جفت این صحنه‌ها باورپذیر و قابل تحسین است. چرا؟ بیایید در همین فیلم مقایسه کنید با صحنه شرح گذشته توکیو در مقابل ریو در توالت. وقتی این صحنه‌ها را مقایسه می‌کنیم متوجه می‌شویم که بازی توکیو یک چیز ندارد. نمی‌توان دقیق گفت که چرا او در بازی‌اش نقصان دارد اما می‌توان گفت او بازی قابل باوری ندارد.

راکل موریو

شاید بتوان گفت در کنار برلین و پروفسور، ایتسبار ایتونیو بازی سطح بالایی دارد. کاراکترش به او ویژگی‌هایی را اهدا می‌کند که بسیار کمک کننده اویند. به دلیل زن بودن و در طول فیلم با پخش شایعات مختلف، جایگاهش متزلزل‌ می‌شود. با همه این‌ها او پلیسی باهوش و خبره است. اما نقطه تکینه یا نقطه ضعف کاراکترش باعث می‌شود بنا به اتفاقاتی به پروفسور نزدیک شود. ایتسیار توانسته بازی خوبی ارائه دهد. او به زیبایی توانسته هر دو بعد کاراکتر را دربیاورد. هم کسی که مسئول رسیدگی به پرونده سرقت است و هم زنی که شوهرش با او بدرفتاری کرده است. به همین دلیل بازی او در مواجه با پروفسور در رستوران یکی از بهترین لحظات سریال است و هنگامی که تلاش می‌کند شوهرش را در خانه‌اش دستگیر کند هم بازی عالی‌ای دارد. به خوبی برای نشان دادن استیصالش از چشم‌ها و از بدنش استفاده می‌کند. او در تلاش برای ساماندهی به همه چیز است. چشم‌هانش نگران است. او همان مدادش را نیاز دارد که موهایش را مرتب با آن بندد.

نتیجه

در بخش اول فصل یکم با بازی‌های خوب و گاهی با بازی بد طرف بودیم. این سریال همانطور که گفته شد پر از کلیشه‌ است‌. فرمولی مشخص برای حظ تماشاگر دارد. به ناچار بازی‌ها هم به خطر می‌افتند.‌ اما چند بازیگر این سریال توانسته‌اند به طرز درخشانی از این کلیشه‌ها بگریزند و برخی دیگر در دام آن گرفتار شدند. در کل دیدن پروفسور، برلین و راکل تجربه فراموش نشدنی‌ای است.
همین الان می توانید به اپل تی وی مراجعه کنید.
معرفی فیلم ماشین من را بران (Drive my car)
نوشته قبلی

معرفی فیلم ماشین من را بران (Drive my car)

نوشته بعدی

معرفی سریال خانه کاغذی (Money Heist) – بخش دوم

معرفی سریال خانه کاغذی (Money Heist) - بخش دوم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

3 × سه =

سبد خرید
ورود به حساب کاربری

یا

حساب کاربری ندارید؟

ثبت نام کنید